بعد از من اگر روزی بغض گلویت را فشرد… پای احساست اگر بر سنگ خورد… یادی از من افسرده کن بعد از من اگر زین کوچه ها قلب تنهایی گذشت… در نگاه او اگر برق نیاز بر دو پایش پینه بود… یادی از این خسته ی دلمرده کن روزگاری بعد از این شاخه خشکی اگر دیدی به باغ… بلبل افسرده ای دیدی به شاخ… یادی از من پژمرده کن گر شبی تنها شدی در خلوتی… یافتی از بهر گریه مهلتی… لیک اشکی گونه ات را تر نکرد… درد خود را با خدا گفتی ولی باور نکرد… یاد از من دل خسته کن پاسخ
یک پاسخ
بعد از من اگر روزی بغض گلویت را فشرد…
پای احساست اگر بر سنگ خورد…
یادی از من افسرده کن
بعد از من اگر زین کوچه ها
قلب تنهایی گذشت…
در نگاه او اگر برق نیاز
بر دو پایش پینه بود…
یادی از این خسته ی دلمرده کن
روزگاری بعد از این شاخه خشکی اگر دیدی به باغ…
بلبل افسرده ای دیدی به شاخ…
یادی از من پژمرده کن
گر شبی تنها شدی در خلوتی…
یافتی از بهر گریه مهلتی…
لیک اشکی گونه ات را تر نکرد…
درد خود را با خدا گفتی ولی باور نکرد…
یاد از من دل خسته کن